باب دوم در اخلاق درویشان

حکایت

یک شب با توری همه شب رفته بودیم و سحر در کنار بیشه ای خفته . روشنفکری که در آن سفر همراه ما بود ناگاه نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت . چون صبح شد گفتمش آن چه حالت بود ، گفت دیدم که بلبلان به نالش در آمده اند روی درخت و کبکان در کوه و غوکان در آب و بهایم در بیشه ، اندیشه کردم مروت نباشد همه در حال اعتراض به پدیده جهانی شدن و من به غفلت خفته !

 

دوش مرغی به صبح می نالید                 گفتم که مام اعتراضی کنیم روش

یکی از دوستان مخلص را                     مگر آواز من رسید به گوش

گفت آخر چه ربطی داشت                   حرف تو و جیک آن مدهوش 

گفتم این رسم باکلاسی نیست            مرغ در اعتراض و من خاموش !

 

 

حکایت

یکی از مشایخ را پرسیدند از حقیقت روشنفکری ، گفت پیش از این جماعتی بودند بصورت پریشان و درمعنی پریشان تر ، بعدا جماعتی شدند به صورت پریشان و در معنی پریشان تر الان هم که همه شان توی زندان اند و بعدا هم که بیرون بیایند ، جماعتی می شوند به صورت پریشان و در معنی پریشان تر !

 

چو هر ساعت به رایی دگری                همان به که از بیخ ور بپری

نگه کن که پیر طرقت چه گفت              " توه از تیر تپر، پرتری ترپری"!

 

 

حکایت

در مجله فلانک  وقتی کلمه ای همی گفتم به طریق شعر سپید با مخاطبی افسرده و دل مرده ، سر از عالم صورت به عالم معنی نبرده . دیدم که نفسم در نمی گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی کند . دریغم آمد تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران ، پس  گفتم به درک سیاه رنگ ، ول کردم رفتم فرنگ!

 

فهم سخن چون نکند مستمع                ول کن بابا خیر سرت شاعری

شعر سپید گر که نشد حالیشون            مشکل ایشونه و از کاهلی

 

 

حکایت

دبیر کل حزبی ، روشنفکری را دید ، گفت : هیچت از ما یاد آید ؟ گفت بلی، همیشه. که حکما گفته اند  : هستمت فتیر .... دوست دارم بد  !

 

هر کس که نباشد سر او جای بند     {...}شعر که ببافد همگان می فهمند

 

 

حکایت

یکی از بزرگان حرف مخالف در شکم (!) پیچیدن گرفت و طاقت ضبط آن نداشت و بی اختیار از او صادر شد ! .  گفت ای دوستان مرا در آنچه بکردم اختیاری نبود و بزهی بر من ننوشتند و راحتی به من رسید ، شما هم به کرم معذور دارید !

 

شکم زندان حرف است ای خرد مند              ندارد هیچ عاقل حرف دربند

چو حرف اندر شکم پیچد نگه کن                 بچرخ و سوی باد شرطه در کن !

 

 

حکایت

از صحبت یاران حزبی ملالتی پدید آمده بود . سر در بیابان ری نهادم و با حیوانات انس گرفتم تا وقتی که بر طبق قانون اقدامات تامینی و تربیتی مصوب 1339  مجلس شورای ملی سابق توقیف شدم و در خندق اوین با مجرمان مالی ام به کار گل بداشتند . یکی از روسای حزب را که سابقه ای میان ما بود گذر کرد و بشناخت ، گفتم : ای فلان بگوی تا از قیدم خلاص کنند گفت : بهه مگه کوری... خودم هم جامه زندان به بر دارم !

 

زینهار از قرین بد زنهار         و قنا ربنا عذاب النار

 

نظر خواهی

نظر دادن خیلی سخته؟

خوب لااقل بنویسید خیلی مزخرف می نویسی که دلم خوش باشه که لج چهار نفر رو در آوردم !

(راستش اینها را امروز به آقای زروی نصرآباد (ملانصرالدین) نشان دادم کلی انتقاد کرد....! گفتم ببینم شما نظرتان چه بوده که آنهم این جوری بود! مرسی )

او افشا میکند

من یک گروهی را می شناسم که توی کار ربات ساختن و اینجور چیزهاست و از شما چه پنهان یک کارهای هم تاحالا انجام داده اند و گوش شیطون کر اگر ضد انقلاب(یا انقلابیون...چه می دانم همه چی فعلا قر و قاطی شده) اجازه بدهند یکی دوتا قرار داد هم دارند می بندند و ...
(خوب این از تبلیغ !)

یکی از قرار دادهای که این گروه دارند برایش دست و پا می زنند طرحی است به نام عروسک (یا ربات) نماز گذار که علاوه بر ماهیت عروسک بودن و مامانی بودنش از لحاظ مکانیکی نماز هم می تواند بخواند و سفارش دهنده که نامش البته محفوظ است می خواهد در جهت تبلیغ نماز آن را به تولید انبوه برساند....
طرف قرار داد هم یک شرکتی است طرفهای امیر آباد خودمان (همان آزادی ستان ! )...

حالا این وسط این نامه زیر که جز اسناد داخلی این گروه است لو رفته که برای شما می گذارمش اینجا...وخوب البته طبیعی است که خیلی قسمتهایش را نگیرید چون این یک نامه داخلی است اما به هر حال افشا گری اش خالی از لطف نبود حالا برو ید دعا کنید اول اینها قرار داد را ببندند بعد ما انقلاب کنیم که نه سیخ بسوزد نه کباب !


با سلام

باتوجه به اتفاقات اخیر و در راستای اینکه شرکت {...} از لحاظ جغرافیای درست
در وسط تحولات انقلابی قرار دارد و ضمنا اگر انقلاب بشود هیچ کدام از قرار
دادهای کذای ما با {...} بسته نخواهد شد لازم دیدم که امتحان ریزپردازنده
را بی خیال بشوم و نکته های زیر را خاطر نشان بکنم ( چون کور پولم کرده
و من دیگر از دست رفته ای بیش نمی باشم ! ... اه اه اه ... چه زندگی سگی
ای !)

1- پیشنهاد می کنم از همین حالا با انقلابیون وارد مذاکره بشویم و پروپوزال
یک " ربات انقلاب گذار " را بهشان بدهیم... فکر کنم این کار کم کمش 40 …50
میلیون درامد ارزی برای گروه به وجود می آورد ، چون این طور که شنیده
ام این انقلابیون جدید همه شان خارجکی هستن و از آن طرف مرز هدایت می شوند
و طبعا پولشان هم به دلار است !
تازه انقلابیون مطمئنا در آینده نزدیک این رباتها را در مقیاس صنعتی تولید
می کنند و می دهند توی خیابانها تا انقلاب به پیروزی برسد ، این مرحله از
کار دوتا خوبی دارد یکی اینکه مابه نوبه خودمان در انقلاب شریک می شویم (
با شرکت کردن فرق دارد...دقت کنید !) و تازه به ازای هر کدام از رباتها
که شهید بشود یک خیابان را بعدا به نام " شهید ربات انقلاب گذار ساخت
گروه پرتو " نام گذاری می کنند که همان طور که ملاحظه می شود جنبه تبلیغی
خوبی دارد !( می توانیم یکی شان را جوری تنظیم کنیم که برود وسط یک
اتوبان مهم و عملیات شهادت طلبانه انجام دهد ! آن وقت انقلابیون هم به
جایش اسم اتوبان را عوض می کنند.... خیلی حال می دهد ها ... نه!)

2 - گروه محترم کنترل پروژه و هیات همراه که از این به بعد می خواهند بروند
امیرآباد برای مذاکره ، باید یونیفورم انقلابی بپوشند وگرنه هربلای سرشان
بیاید بنده مسئول آن نخواهم بود !
یونیفورم انقلابی مذکور به شرح زیر است :

1 - شلوار لی تنگ حتی الامکان پاچه هایش تا زیر زانو کوتاه شده باشد، مثل
این شلوار برموداها که پارسال پیارسالی ها مد بود، ضمنا این شلوار باید
جوری باشد که تمامی مواضع انقلابی بچه ها کاملا برجسته شده و دیده بشود
وگرنه قبول نیست!

2 - مانتو کوتاه ... این بخش از یونیفورم باید دیگر مواضع انقلابی که
توسط شلوار برجسته نمی شوند را برجسته بکند...خوب البته باید اعتراف کرد
که چون ما انقلابی های راستینی نیستیم ، فاقد برخی از محاسن انقلابی های
اصیل می باشیم بنابراین ممکن است برخی از چیز های را نتوانیم برجسته
کنیم که این ضعف را باید در آینده با مطالعات ایدئولوژیک برطرف نماییم !

۳ - با توجه به اینکه مانتو کوتاه و شلوار برمودا ابدا تناسبی با سیبیل و
ریش ندارد هیات مذاکره کننده باید سعی کنند که محاسن خودشان را با بقیه
یونیفورم تطبیق شرعی بدهند ... می خواهند هم ندهند منتها همانطور که اول
گفتم اگر به توصیه های من گوش نکنید در قبال اتفاقات آینده بنده هیچ
مسئولیتی قبول نخواهم کرد ، حالا خود دانید !

4 - کسانی که محاسن خودشان را تطبیق داده اند مستحب است بزک هم
بکنند... !

3- چیه چرا این جوری به من نگاه می کنید ... مگه من چه ام است...
انقلابتان را بکنید دیگر...چه کاری با محاسن من دارید ؟... بچه پررو ها...

4- بی زحمت اگر کسی ارتباطش با ضد انقلاب( همان انقلابیون... همه چی قاطی
پاطی شده است ها ! ) خوب است بگوید یکمی فیتیله اش را بالا بکشند ...
بلکه امتحانها تعطیل شد !

باتشکر
او