از ته آرشیو ریکاوری کردم:
می کنم استفاده از روی خود و حیای تو
بی خود و بی جهت زنم، زنگ به نوکیای تو!
رد بکنی که پس زنی، خدعه کنم ببینمت
تا چه شود به عاقبت، کار من و هوای تو!
گاه خبر میشنوم از تو بر این که گوییا
لحظه به لحظه میرود، برق یوتوپیای* تو!!
می رسدم به ضرب و زور، جان به لب و لب از تو دور
حرمت این فیض حضور... کشته مرا لقای تو!
بنده که دورم از حبیب، پیش خودم شوم ادیب!
نسخه نموده هر طبیب،درد مرا، دوای تو!!
* یوتوپیا = آرمانشهر
سلام
با حال بود ...
راستی لینک ها رو بروز کنید اکثرشون تغییر کردن ...
مثلا سایت پرشین بلاگ ir. شده
آقا اجازه ؟ آقا اول سلام و اما بعد ،آقا شما که آقای او هستید چه اشکالی دارد آقای ما هم باشید البته ما آقای بی مسمی
خیلی داریم که نه آنها به درد ما میخورند و نه ما به درد آنها !!چرا که دردی ندارند شما که بنظر میرسد هم اهل دردید و هم اهل بخیه !!و عینهو خود ما و این حسنی و مملی دور از حبیب خود طبیبید و بقیه ماجرا ......اجازه میفرمائید ما شما را لینک کنیم و شما یکی از آقا های واقعا آقای ما باشید
سلام او!خوبی؟ می بینم که اتفاقی اومدم و اتفاقی آپ تو روز کرررردی...
به هر حال ریکاوری هم گاهی اجر دنیا و آخرت داره!
راستی آدرسمو عوض کردم!:ی
سلام. خیلی باحال بود. مخصوصاً همون مصرع اول!!! :D
لذت بردم...
به نوکیای من هم زنگ میزنی؟؟؟
سه نقطه...
از آنجا که پیش پای شما چند جای دیگر نیز از خود افاضه ی فیض نمودیم و دیگر رمقی برای قافیه پردازی نمانده شما را همین ردیف و قافیه بس باشد که:
فدای تو