در دسترس نمی باشم!

بیت:

 

گویی که جنبشی نیز، سوی کمال داریم

بعد از صد و چهل سال، ما هم موبایل داریم!

 

توضیح: ما نیت کرده بودیم بنشینیم برای موبایل مثنوی هفتاد من کاغذ بنویسیم ... منتها هر چه زور زدیم همین یک بیت بیشتر ازمان بیرون نتراوید! تازه همین هم قافیه اش مشکل دارد ... مصرع اول باید یک چیزی مثلا «کمایل» باشد!! ... خدا را شکر که نیت دو بیتی نکرده بودیم!

 

ضمنا: چرا اینجا یک دفعه اینجوری شده؟ ... لینک های من کو؟ ... ای آقا ... هر کسی پرش به ما میگیرد یک آزاری میدهد و میرود ها ... بلاگ اسکای نمیتوانست کاری کند که حد اقل تمپ های قدیمی ما حفظ بشود؟ من حالا لینک هایم را از کجا جمع کنم؟! ... از آن مهمتر ... حوصله اش را از کجا بیاورم؟!

چشمه ی ذوق

والا به خدا من خودم خیلی می خواهم یک چیز درست و درمان اینجا بنویسم اما فکر کنم چشمه ذوقم خشکیده باشد! ... باید لایروبی بشود. تخلیه چاه و چشمه ی ارزان سراغ دارید؟ ... قسطی هم قبول می کنند؟

ذوق من خشکید و زرتش اندکی قمصور شد
هفته ها هی زور زد حاصل ولی ناجور شد!
بسته ام بر گردنم یک هفته از این «چیز ها»
گر کسی چشمی به من زد مطمئنا کور شد!

توضیح: این «چیز ها» منظور آن چیزهایی است که آبی است تویش یک دایره است شبیه چشم است و اینها! ... نظرقوربونی؟ ... یک چیزی شبیه آن ...