عیدانه



آمده نوروز و هوا دم دمی
گاه به رگبار، گهی نم نمی
گردش افلاک به ترتیب و نظم
سال کبیسه است فقط یک کمی!


وقت دعا کردن و عرض نیاز
وقت هوا کردن دستان باز

ورد و دعا، ذکر و سماع، این طرف

آن طرف از شخص خدا باز ناز!

 

فصل "چچه چه" زدن سار ها

تمپو و دف، چنگک(1) و گیتار ها

فصل قر و ساز و ادا و اصول

فصل دو تا گشتن شلوار ها!

 

خوردن آجیل و سپس؛ جوش جوش

میوه و چایی، دو سه من، روش روش

بعد یهو توی ماشین؛ "جیش جیش!

منزل و مقصود، خدا، کوش کوش؟!"

 

قیمت اجناس به سمت صعود

کله‌ی ما داغ شده، کرده دود

مجلس شوراء ولی گفته است

نیست گرانی و ز اول نبود!

 

سال دگر، فصل گل و انتخاب

گشته روشهای نوین نیز باب

از طرف آن طرفی ناز و نوز(!)

از قبل این طرفی شرح خواب!

 

و ...

(داشت سیاسی می‌شد همین جا قیچیش کردم!)

-------

پاورقی:

1 - چنگک نوعی چنگ است که به دو دلیل کوچک شده است، اول اینکه وزن را بهم نزند و دوم اینکه ما یک بهانه ای برای پاورقی نوشتن داشته باشیم!

گریز از مرکز - 4

 

  

خارج تبریز نگه داشتند

توی بیابان همه را کاشتند

باد شدیدی پی تاراج شد

ماشین ما وارد گاراج(!) شد!

چند ردیف آجر و یک دانه در

تابلوی گاراج بر آن مستقر

آمدم و آمدم و آمدم

داخل کویی شدم و در زدم

تق تتق در به رخم باز شد

" سن بیزه خوش گلمیسن" آغاز شد(1)

مردم تبریز ظریفند و شوخ

از زن و از بچه و مرد و "گدوخ"

ورد زبان بود در آنجا مرا

اکثر منظومه‌ی حیدر بابا

قسمتی از " چشمه لرین آغلاسین"

گوشه ای از " گون دالووی داغلاسین"

خطهی تبریز عجب دیدنی است

دختر تبریز چه بوسیدنی است

آن [...]های که به این تیزی است

مثل دوتا کوفته تبریزی است!(2)

"گوز قاراساچ بوردا دوداق قیز- میزی

گیت آناجان تاپ منه تبریز قیزی!"(3)

رفتم از آنجا به مرند و سپس

سوی علمدار کنار ارس

ضمن سفر عازم جلفا شدم

با مینیبوسی که در آن تا شدم

رود ارس، یک پل و آن ور چیه؟

شهری و پیدا لبه‌ی روسیه!

.....

 

-----------------

پاورقی:

1 - سن بیزه خوش گلمیسن : به پیش ما خوش آمدی

2 - نخیر ... انگار نمیشود ما از توفیق یک چیز پاستوریزه نقل کنیم!

3 - والله من نصف معنی را فهمیدم و همان قدر باعث شد از خیر پرسیدن نصفه دیگر از مادرم منصرف بشوم! ... اگر کسی بلد است لطفا کامنت بگذارد!

 

گریز از مرکز - 3


ظهر که شد وارد زنجان شدیم

چای صفت وارد فنجان شدیم

وارد یک کافه شدم با‌شتاب

تا چلویی را بزنم با کباب

نعره زدم از دل و گارسن رسید

هرچه دلم خواست سر میز چید

نان و پیاز و سر ناخن کره

یک دو سه مثقال پنیر و کره

دوغی و لیوانی و یک تکه یخ

در وسط دوغ دو تا رشته نخ

کافه نگو معدن رنج و عذاب

داد کمربند به جای کباب

سفت تر از تایر ماشین کباب

معده من "قر" شد از این لا کتاب

در وسط ظرف کباب از "اشیک"(1)

بود عیان موی سبیل "پیشیک"(2)

دوغ نگو مایه‌ی رسوایی است

دوغ نه آب آهک بنایی است

بعد غذا نوبت چایی رسید

چاییه با پست هوایی رسید

چای ز عهد صفوی مانده بود

آب گل ختمی جوشانده بود!

کافه چی ای کافه چی ای کافه چی

می دهی آزار به مردم که چی

چای و غذا خورده پس از دس به آب

داخل ماشین شده رفتم به خواب

در وسط راه پریدم ز خواب

حال من از همسفرم شد خراب

چانه‌ی بی ترمز او گرم شد

پرده‌ی گوش از سخنش نرم شد

حرف زد و حرف زد و حرف زد

با سخنانش به سرم برف زد(؟)

شوفره در روی "گرامی" گه داشت

چند عدد صفحه سوسن گذاشت

بانگ" ز شهر تو سفر کردم" اش

برد مرا تا به دیار غمش ....


---------------------------

پاورقی:

1 - اشیک = خر

2 - پیشیک = گربه