پنجره

آخر افکندی مرا در دام یار، ای پنجره

تا به خود باز آمدم گشتم شکار، ای پنجره

صبح دم یارم زند چون پرده را از تو کنار

می‌شوم مفتون و آن چشم خمار، ای پنجره

تا که آماده کند خود را برای امتحان

هست در دستش کتابی سه – چهار، ای پنجره

گر نبینم صورتش را ساعتی از پشت تو

می‌کنم از غصه و غم انتحار، ای پنجره

دست من بر چارچوب تو بکن کاری که او

از کنارت نرود یک دم کنار، ای پنجره

 

ف-نعمت الهی

بهار 1349 ، توفیق هفتگی

نظرات 3 + ارسال نظر
دانیال دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.3tare-abi.blogsky.com

سلام......
وبلاگ زیبایی داری.........
متنت هم که حرف نداره........
دلت همیشه آبی باشه.....
علی یارت.....
دانیال.........

مهدی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:49 ق.ظ

ببینم فکر کردی کجای این شعر قشنگه که آوردی؟
توفیق بهتر از این ها هم داره .
شاید هم نمی خوای همش رو یک دفعه رو کنی . ;)

؟

ناناز چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:17 ب.ظ http://onlymahsa.blogsky.com

سلام
خسته نباشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد