حکایت
سرمایه داری را هزار میلیارد خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تراست، نگویم ولیک خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت سه نشود؛ یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه و آخری افت بیشتر قیمت سهام به علت پخش شایعه و کلام!
مگوی اندُه خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان!
حکایت
بازرگانی را شنیدم که صد و پنجاه تریلی بار داشت و چهاصد کارمند خدمتکار. شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش در آورد . همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان سهامم در وال استریت است و فلان برجم در بک استریت و این قرار داد خرید فلان زمین است و فلان چیزم فلان ضمین. گاه گفتی خاطر هاوایی دارم که هوای خوشی دارد. باز گفتی: نه، که دریای مغرب مشوش است؛ سعدیا ! سفری دیگر در پیش است، که اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه ای بنشینم. گفتم: آن کدام سفر است؟ گفت: قالی پارسی خواهم بردن به اروپای شرقی که شنیده ام قیمتی عظیم دارد و از آنجا محصولات کشاورزی به فرانسه برم و برق فرانسوی به ایطالیا و مافیای ایطالیایی به چین و فولاد چینی به امریکا و تکنولوژی پیشرفته امریکایی به اسرائیل و جنگ و کشتار و خونریزی و سبعت اسرائیلی به عراق و روغن عراقی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم. انصاف، از این مالیخولیا چندان فرو گفت که بیش طاقت گفتنش نماند. گفت ای سعدی! تو هم سخنی بگوی از آنها که دیده ای و شنیده. گفتم:
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور؟
گفت چشم تنگ دنیا دوست را
یا موبایلی پر کند یا خاک گور.....
هنوز در همان جزیره کیش بود که نوبت فیش من رسید. پس موبایل را فروختم و قبل از آنکه او سفر معهود خویش رود، من ترک تجارت کردم و به دکانی بنشستم!
دیدیم گاز علاوه بر صنعت توی سیاست هم کاربرد دارد . گفتیم پیشدستی کنیم قبل از اینکه کس دیگری کاربرد گاز را در ادبیات پیدا کند خودمان کشفش کنیم. البته ادبیات که میدانید همه اش گل و بلبل و این جور چیز هاست برای همین هم این بررسی ما یکمی عاشقانه و رمانتیک شد. ( اصلا از از کجا معلوم که همان واقعه سیاسی یک واقعه رمانتیکی نبوده باشد ... بالاخره یک اتحاد و همدلی و وفاقی یک چند مدتی است که بر قرار شده و همه داریم از نعمات آن بهره لازم را میبریم دیگر ... مگر نه؟ )
گاز را چند جور در ادبیات استفاده می کنند :
1 – گاز گرفتن : یک چیزی است مثل ماچ گرفتن منتها خیلی عمیق تر است.
2 – گاز زدن : مثل بوسه زدن، عشاق زیاد انجام میدهند!
3 – گاز دادن : مانند ماچ دادن است، در کاربرد عملی معمولا یک نفر که دارد گاز میدهد، توسط یک نفر دیگری گاز گرفته میشود ، در خیلی از اوقات این جوری قضیه فیصله پیدا میکند، در خیلی از اوقات دیگر هم قضیه فیصله پیدا نمیکند !
4 – گاز تو بخورم : ای بابا ... حالا ما یک عشاقی گفتیم ... هر کاری که عشاق بکنند که نباید بیاوریم اینجا مطرح کنیم که!
5 – از گاز و [...] افتادن : هم عشاق و هم بقیه بعد از یک مدتی این جوری میشوند ... حالا می گویید
نه ... خودتان صبر کنید ببینید.
6 – گازیدن : این را دیگر بی خیال .... من معنی اش را بلد نیستم!
7 – تقاضا : ما یک همشهری داریم که اصرار دارد این کلمه هم باید توی این لیست بیاید!
8 – یک دهان گاز : مثل یک دهان آواز، واحد شمارش گاز است. گاز چند تا واحد شمارش دارد ؛ یکی فوت مکعب است، یکی دهان گاز است و یکی هم متر بر مجدور ثانیه است.
9 – ادبیات فارسی مشحون به اشعار زیبای هنرمندان پارسی گو است؛ مصرع :
سحر خیز باش تا کامروا باشی
البته هنر شعرای متقدم روی چشممان ولی ربط این بیت به این مطلب را بنده نمی دانم .... هر کسی ربطش را فهمید مسئولیتش پای خودش !
10 – ایضا بیت :
هرچه بگندد نمکش میزنند / وای به روزی که بگندد نمک!
این بیت دیگر خیلی بی ربط است . هر کسی که ادعا میکند ربط این بیت را با باقی مطلب فهمیده است ، حقش است که ببریمش ، یک دادگاه ویژه ای از خودمان در بیاوریم و مجبورش کنیم آنجا خودش، خودش را محاکمه کند و ما بنشینیم و تماشا کنیم ... آی یارو مچل میشود ... آی مچل میشود ... خیلی جالب است !
11 – گاز آمدن : یک بیتی است که مثال خیلی خوبی برای کاربرد این فعل است :
گاز آمد و گاز آمد .. دینگ دینگ/ و آن وقت نیاز آمد ... دینگ دینگ
آن دینگ دینگ حداقل بنده را یاد کپسول گاز و ماشینش و صدای بوق آن می اندازد!
12 – شرکت ملی گاز : یک شرکتی است که به طور ملی توی کار گاز است ! ... این شرکت بعدها جای شرکت ملی نفت را خواهد گرفت و خوب هر شرکتی که جای شرکت ملی نفت را بگیرد انگار جای خود دولت را گرفته است ... البته این یک پیشبینی است ... در کشور های دموکراتیک اصولا نمی شود درمورد دولت آینده نظر داد !
13 – ما که هرچه دل تنگمان می خواست گفتیم ... بگذار تعداد بندهای این مطلب هم بشود 13 تا، تا بعدا هر بلای به سر ما آمد معلوم باشد از ناحیه نحسی چه چیزی این بلا نازلمان شده است !