جامعه عادی

یک روز آقای او همین جوری الکی به سرش زد که برود بیرون از خانه ، توی جامعه ، ببیند چه خبر است بلکه یک چیز جذاب پیدا کند . برای همین هم بلند شد و زنگ زد به سوم شخص مفرد تا باهم بروند توی جامعه قدم بزنند ( پاورقی : خود او می گوید دختر خاله ام است راست و دروغش پای خودش !) سوم شخص مفرد اول از این پیشنهاد خیلی کیف کرد اما بعد یکهو یادش افتاد که شایعه شده جامعه دارد منفجر می شود بنابر این گفت که این کار به نظرش خطرناک است و احتمالا مامانش اجازه بیرون آمدن در چنین شرایطی را به او نمی دهد . اما او تصمیمش را گرفته بود و حتما می خواست برود ببیند یک جامعه در حال انفجار چه شکلی است .

از خانه که آمد بیرون اول مواجه شد با یک هوای عادی که به طور خیلی عادی گرم بود . بعد سوار یک تاکسی عادی شد تا به میدان اصلی جامعه برود . توی راه دو سه تا آدم عادی سوار و پیاده شدند و راننده تاکسی هم به طور عادی از آنان پنجاه چوق بیشتر از قبل گرفت و مسافر ها هم به طور عادی هیچ اعتراضی نکردند . توی میدان اصلی جامعه دوتا ماشین به طور خیلی عادی با هم تصادف کرده بودند و یک ترافیک عادی ناجوری هم پشتشان درست شده بود و راننده ها همه داشتند خیلی عادی به زمین و زمان فحشهای آبدار عادی می دادند . یکمی آن ور تر یکی به طور خیلی عادیی از زور فشار های وارده دیوانه شده بود و مردم هم با تعجب عادیی نگاهش می کردند . سینما یک فیلم در پیت عادی گذاشته بود که خیلی خالتور بود ، نمایشگاه هنری یکسری کارهای بی سر و ته کانسپچوآل عادی گذاشته بود و یک سری آدم هنری عادی هم رفته بودند برای یک بازدید عادی از آنها . یک بانک عادی مسابقه سپرده های عادی گذاشته بود و به برندگانش ماشین های عادی جایزه می داد. دو نفر عادی عاشق هم شده بودند و داشتند عادی توی خیابان راه می رفتنند .ساندویچ فروشی به طور خیلی عادیی سس قرمز پر از فلفلی را ریخته بود توی همبر گر های عادی اش به طوری که عادی عادی پدر آدم در می آمد دوتا گاز عادی به آن بزند . اتوبوسها شلوغ عادی بودند ، درختان سبز عادی بودند ، خانه ها دراز و کوتاه عادی بودند ، مردم کچل و مو دار عادی بودند ، این عدای بود ، اون عادی بود و....

آقای او که دید همه چی در سطح جامعه عادی است خیلی عادی حوصله اش سر رفت و برگشت به خانه و دوباره زنگ زد به سوم شخص مفرد و خیلی عادی ماجرای عادی بودن جامعه را برای او تعریف کرد و بعد هم باهم قرار گذاشتند که بروند یک پارک عادی و برای این عادی بودن جامعه بنشینند یکمی غصه های عادی بخورند و آبغوره بگیرند و آه و فغان عادی بکنند بعد هم بروند از لحاظ ایدئولوژیکی در مورد عادی بودن تحقیق کنند و ....

* * *

هنوز پنج ثانیه از مکالمه او و سوم شخص مفرد نگذشته بود که جامعه خیلی عادی ترکید و عادی عادی نابود شد تمام شد رفت پی کارش !

از او و سوم شخص مفرد هم در حال حاضر هیچ اطلاعی در دست نیست . اگر خبری به دستمان رسید سعی می کنیم به صورت خیلی عادی آن را اعلام کنیم تا شما خیلی عادی از آن مطلع شوید .

مرسی!
نظرات 12 + ارسال نظر
راحله سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:41 ق.ظ

راحله سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام
از مطلبتون خیلی خوشم اومد
باورم نمی شد بعد از این همه {در باب...چندم} نوشتن اینقدر مثل قدیمها
عادی{عادیه عادی}
حرف زده باشید
اما من یکم بیشتر از عادی ازتون تشکر می کنم
خسته نباشید ولی موفق باشید

عمو رضا سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:55 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام آرمین
این پیا را گذاشتم تا بدونی سر زدم هنوز نخوندم... پس تا بعد.

پیر مغان سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:57 ق.ظ http://sima-system.blogsky.com

عادی عادی
میدونی من برای لفظ کلمه عای از چه کلمه ای استفاده می کنم
خاکی خاکی
قربونت
بای

تینا سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:08 ق.ظ

مرسی که اینقدر عادی نوشتی. اگر میدونستم حرفای عادیم این اثرات عادی رو داره زودتر بهت میگفتم.

مسیح چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:36 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام دوست من

بابا حسابی چوب کاریمون کردیها ...

اون قدر عــــــــادی عـــــــادی نوشتی که بازدیدکنندگان وبلاگ عـــــادی من چند صد برابر شد .

اما دقیقا از ساعت 07:57am دارم خاکای تن و لباسامو می تکونم ...

بازم حس می کنم خاکیم ....

سربلند باشی و عــــــــــــــــــــادی .

هادی پنج‌شنبه 26 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:10 ب.ظ

سلام.

جلال سمیعی جمعه 27 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:29 ب.ظ http://joonomi.persianblog.com

سوم شخص مفرد در دسترس نیست؛ یحتمل(!) یا خیلی عادی به ستاد عادی امر به معروف و نهی از منکر عادی رفته اند، یا خیلی عادی عاشقی شان به وصلی عادی رسیده...به آقای او سلام برسانید و بگویید التماس دعا!

مسیح یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:43 ق.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام

هاله یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 12:55 ب.ظ http://haleh.blogsky.com

واااااااا

[ بدون نام ] شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ

خیلی عادی خوشم اومد .
آفرین
عادی عادی خوب مینویسی ها
از این به بعد همیشه اینجا سر میزنم.

کتکله جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:23 ق.ظ http://katakalle.com

یه شوخی بی مزه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد