باز هم از توفیق

چند دو بیتی:

 

می‌بری ای صنم به چتر پناه

بیم داری از آنکه تر گردی

تو لطیفی مترس از باران

چو شوی تر، لطیف تر گردی!

 

بر پای خود آن دلبر بنمود چو مینی‌ژوپ

پیدا شد و افشا شد، رازش همه از پرده

اندر پی او دیدم صد ها نفر و گفتم

خانم عوض دامن جنجال به پا کرده!

 

عید آمد و وقت بوسه، آن ماه جبین

خواهد به بهای بوسه از ما دل و دین

از ما به رییس شهرداری بر گوی

خوبست که نرخ بوسه گردد تعیین!

 

توئی که گشته گل و سبزه و شکوفه غلامت

تویی که می‌دهد از آسمان سپیده سلامت

خوش آنکه قطع کنی صحبت مرا و سپس

دهی دو بوسه و گویی: شکر میان کلامت! - صلاحی

 

زان پیش که در غمت ز جان سیر شوم

یا از غم و درد  هجر دلگیر شوم

یک بوسه به من بده ز لعل نمکین

تا با نمک لبت نمک گیر شوم! – صلاحی

 

امشب چو محیط رقص پر شور شود

ما را به هم اتصال آغوش شود

تا آنکه من و تو هر دو روشن گردیم

خواهم ز خدا که برق خاموش شود

 

قربان بروم آن لب خندانت را

و آن حالت دلفریب چشمانت را

بگذار که عاشق گریبان چاکت

پایین بکشد زیپ گریبانت را! – صلاحی

 

"در کارگه کوزه گری رفتم دوش

دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش‌"

ناگه ز یکی کوزه برآمد : آخ جون ...

وقتی که نشست یار سیمین‌تن روش! - صلاحی