اعتراف

اصولا من پی دوم فاز از همه چیز و همه کس عقب هستم، این برای بار صدم!

 

علی الظاهر من هم به یلدا بازی دعوت شده ام،  ببینید دیگر چه وسعتی پیدا کرده که به من فلک زده‌ی وبلاگ‌متروک هم رسیده! ...

اگر چه ابدا خودم را آدم رو راستی نمیدانم (از شما چه پنهان!) ولی زیر سیبیلی 5 تا اعتراف میکنم که یک وقتی زبانم لال عریضه خالی نمانده باشد!

 

 

1 – تازگی ها چنان دروغ‌گوی قهاری شده ام که نگو!

نه که دروغ‌گوی خوبی شده باشم، نه خیر ... دروغ‌گوی پرکاری شده ام!  خصوصا وقتی کسی از من مطلبی بخواهد ... با اطمینان کامل میگویم باشه ردیف میکنم اما ...

شرمنده همه ... خصوصا علی زراندوز عزیز ..

 

2 – اعتراف میکنم که در برخی اوقات خیلی تاثیر پذیر هستم و در بقیه اوقات خیلی لجباز

راستش را بخواهید هنوز خودم نفهمیده ام مرز این دو تا کجا است و به چی ربط دارد اما مطمئنا یک مرز مشخص دارد و نه یک طیف!  چون یادم نمیآید هیچ وقت در حالتی ما بین این دو تا بوده باشم!

یا از دوستان و طرافیان به شدت تاثیر پذیر هستم یا جفت پاهایم توی یک کفش رفته و تغییر عقیده نمیدهم ولو دوستان تهدید کنند که خودشان را می‌کشند!

 

3 – صبر ایوب دارم!

البته این یکی خیلی شبیه اعتراف نیست اما همین هست که هست! ... میخواهیم بخواهید، نمی‌خواهید نخواهید!

تصورش دیگر برای خودم هم مشکل است که چطوری 4 سال آزگار هر جمعه صبح زود بلند شدم رفتم کلاس زبان! ... البته الان هم دارم یک کار‌هایی می‌کنم که همینجورکی است و شاید 4 سال دیگر صدایش در بیاید!

 

4 – سلیقه آبگوشتی- موسیقایی خوبی دارم!

اعتراف میکنم که در عین با کلاسی خیلی در پیتم! ... تقریبا هیچ کس حاضر نیست selection های مرا گوش کند. در عین حال که هر کسی(به معنی اخص کلمه) تویش حتما دو – سه تا آهنگ مورد نظرش را پیدا میکند اما هیچ کس (باز هم به معنی اخص کلمه)  ابدا حاضر نیست مثل من همه اش را با هم بشنود!

 

5 – می خواستم یک اعتراف خیلی تکان دهنده هم بکنم یکهو پشیمان شدم ... اصلا یک اعتراف دیگر میکنم؛ من خیلی آدم "از الکی بر علیه خود قیام کن"ی هستم!

قدیما بهش میگفتند "با خویشتن در‌گیر!" ... منتها من با قدیم ها خیلی کاری ندارم، شما هم بی زحمت سرتان به کار خودتان باشد... چه کار دارید به قدیم ندیم ها!

 

در ضمن به علت دعوت شدن تمامی دوستان عملا کسی را ندارم که دعوت کنم ! ... ببخشید.