به خدا اگر بخواهم ز خدا به جز تو چیزی
همه هستی ام به پایت که برای من عزیزی
قسم خدای خوردن نه چنان گناه دارد
که ز دوستی ببری، که ز عاشقی گریزی
همه ثروتم نگاهت، سخنان گاهگاهت
به جهان چگونه سازم چو نیرزدم پشیزی
...
نشنیده ای که لیلی سر عاشقش چه ها کرد؟
ز جنون چنان نموده، تو نکن! مگر مریضی؟! |