خارج تبریز نگه داشتند
توی بیابان همه را کاشتند
باد شدیدی پی تاراج شد
ماشین ما وارد گاراج(!) شد!
چند ردیف آجر و یک دانه در
تابلوی گاراج بر آن مستقر
آمدم و آمدم و آمدم
داخل کویی شدم و در زدم
تق تتق در به رخم باز شد
" سن بیزه خوش گلمیسن" آغاز شد(1)
مردم تبریز ظریفند و شوخ
از زن و از بچه و مرد و "گدوخ"
ورد زبان بود در آنجا مرا
اکثر منظومهی حیدر بابا
قسمتی از " چشمه لرین آغلاسین"
گوشه ای از " گون دالووی داغلاسین"
خطهی تبریز عجب دیدنی است
دختر تبریز چه بوسیدنی است
آن [...]های که به این تیزی است
مثل دوتا کوفته تبریزی است!(2)
"گوز قاراساچ بوردا دوداق قیز- میزی
گیت آناجان تاپ منه تبریز قیزی!"(3)
رفتم از آنجا به مرند و سپس
سوی علمدار کنار ارس
ضمن سفر عازم جلفا شدم
با مینیبوسی که در آن تا شدم
رود ارس، یک پل و آن ور چیه؟
شهری و پیدا لبهی روسیه!
.....
-----------------
پاورقی:
1 - سن بیزه خوش گلمیسن : به پیش ما خوش آمدی
2 - نخیر ... انگار نمیشود ما از توفیق یک چیز پاستوریزه نقل کنیم!
3 - والله من نصف معنی را فهمیدم و همان قدر باعث شد از خیر پرسیدن نصفه دیگر از مادرم منصرف بشوم! ... اگر کسی بلد است لطفا کامنت بگذارد!
پس چرا کامنت من پاک شد ؟؟؟
به هر صورت ترجمه اون جمله رو برات نوشته بودم :) ...عرض شود که نصفش رو که خودت میدونی میگه : چشمها سیاه موها تا اینجا ( با دست احتمالا ارتفاع گیسو رو نشون داده ) لبها قرمز ....قسمت دومش هم میگه مادر جان برو برام دختر تبریزی پیدا کن :) ...حالا راستی راستی ترجمه اینو نمیدونستی ؟؟؟؟؟
آها ... اگه اینطور باشه پس مصرع اول باید این شکلی بوده باشه: «گوز قراء ساچ بوردا دوداق قیرمیزی»... انصاف بده که حروف چین توفیق ترکی بلد نبوده و من رو به اشتباه انداخته بوده!
آرمین جون می تونم بدونم این سریال چند قسمتی هستش؟؟؟؟
- من کوفته تبریزی می خوااااااااااااام !
- کوفت !
درود
رامین عزیز بلاگ فوق العاده ای داری شعرهای عالی.
در باره شوالت من نمی دونم شعر چاپلین مال کی هست فقط توی یک سایت خیلی وقت پیش خونده بودم اون هم چیزی ننوشته بود.
موفق باشی
بدرود
سلام! شرمنده ... اولا خبرم نکردی من از کجا بدونم. ثانیا این مهدی دیجیتال هم چیزی نگفت بهم حتی همین نزدیکی ازش پرسیدم نگفت داری به روز می شی و باور کن حال و احوال خوشی ندارم و تا کسی نگفته که به روز شده جایی سر نمی زنم. من همیشه نوشته هاتو دوست داشتم. اتفاقا امروز که داشتم گل آقا رو می خوندم یاد آقای او افتادم. خیلی هم نوشتی و با اجازت سیوش کردم تا بعد سر فرصت و حوصله و بی واهمه از تمام شدن اکانت!!! می خونمشون.
آرمین خان روم به دیوار... گلاب عدن به روت... من دوزاریم اندازه چرخ تراکتوره!!....قضیه این کوفته تبریزی رو زیاد متوجه نشدم...اگه ممکنه در یه پست ویژه به صورت مالتی مدیا!! قضیه رو واسه من و بقیه کج فهمان و کور فهمان روشن کن....ممنون
سلام! من اعتراض نکردم. مخلص عمران هم هستم. تازه از این سفرنامه منظوم خوشمان هم آمده ... دیگه اینکه مگه تو ترکی؟؟؟ ... نه بابا!!! ... پس چرا بو دی کی وار رو نوشتی بی دی کی وار؟؟؟ قلابی هستی لابد! ... کلی غلط دستوری و املایی هم داشتی این وسط با یک عالمه اشکال دیلماجی که خدا خفه ت کنه با این انتخاب هات!!! ... من توی وبلاگ مهدی برات یه پیغامی گذاشتم ندیدی انگار ... لطف کن یه آدرس ایمیلی برام بده کارت دارم. چوخ چوخ ساغولاسان ... وار اولاسان ... چاغ اولاسان ... عیمران عمی یه سلام گوندری رم بوردان ... سلام آپاران دا ساغ اولسون ... قوربانام .سوسن
بو دی که وار با بی دی کی وار مگه چه قدر فرق میکنه؟ ... مته به خشخاش نذار دیگه ... بابا ناسلامتی همشهری هستیم ها!... ضایع نکن
مشکل شد دو تا....هم کوفته(اون هم از نوع تبریزی اش) وهم جیگر(لابد اون هم از نوع تبریزی اش).....باید یه زنگ به خود عیمران عمی بزنم و اون قسمت مالتی مدیا رو ازش بخوام....تو یه کم ماخوذ به حیایی خونت بالاست.........
بالاخره یا تو ترکی یاد میگیری یا من لری یادم میره از دو حالت خارج نیست.
دیروز توی خانه مان ذکر خیر تست خودشناسی سال گذشته تان در بچه ها گل آقا بود و کلی خندیدیم...امید که آقای او در سال جدید کمتر از مرکز بگریزد و بیشتر بنویسد...امضا:کسی که نفسش از جای گرم در می آید...موفق باشی
آرمین خان حسابی از مرکز گریزیدهای !!! ....عیدت مبارک و ایام به کام ......
ارمین خان یادت باشه این دفعه که امدی طرف ولایت ترک نشین اینطرف کشور مخصوصا تبریز به من خبر بده یک جاهای میبرمت که دیگه از این گونه اشعار زیبا در وصفشون ننویسی خوب