بازگشت {او}دزیلا بر علیه نویسنده!


خیلی وقت است او، آقای او ننوشته است و احتمالا خوانندگان ممکن است بد عادت بشوند و همیشه منتظر مطالب بامزه بنشینند .... برای همین یک آقای اوی بی مزه تقدیم میکنیم تا بفهمید که همین است که هست چه بخواهید چه نخواهید!

زور آرامش

 

یک روز آقای او از زور آرامش زد به کوه و بیابان تا یکمی تنوع زندگی اش بیشتر بشود. او رفت و رفت و رفت تا رسید به یک چراغ جادو.....

 

- نه ... وایستا ببینم ... این طوری نمی شود ...این او خیلی بی شخصیت و بی جنبه است، حالا می رود چراغ را بر می دارد، غولش را خبر می کند بعد هم درخواست های نامربوط مطرح میکند که اگر غول نتواند برآورده کند موجبات شرمندگی خودش و بقیه مسئولین امر را فراهم کرده و به کل زیر آب ما و بقیه میرود زیر سوال و بعد هم بیا و درستش کن ... نه اینجوری نمی شود ... کات ... از اول می رویم ... سه، دو، یک ...

 

یک روز او از زور آرامش زد به کوچه تا یکمی تنوع زندگی اش بیشتر بشود. هنوز از در خانه دور نشده بود که متوجه شد دنیا خیلی متنوع و دلچسب و ردیف است ... او همین جوری که به این ور و آن ور نگاه می کرد رفت و رفت و رفت تا رسید به یک مغازه مانتو کوتاه فروشی و ...

 

- آقا کات ... کات ... این الان میرود به آقای مغازه مانتو کوتاه فروشی میگوید: "سلام آقای متنوع فروشی " و بعد هم دست ما رو می شود، زیر آب مان هم دوباره مورد تهدید قرار می گیرد، مشکل پیدا می شود ... این هم نمی شود ... به قول معروف زرشک ... دوباره از اول می گیریم ...همگی حاضر ... سه، دو، یک ...

 

یک روز او از زور آرامش زد توی خط بیزینس و بورس تا یکمی تنوع زندگی اش بیشتر بشود. برای همین رفت چند نوع سهام مختلف از توی تالار اصلی و فرعی و بورس فلزات و غیره برای خودش خرید و از آن به بعد هر روز صبح علی الطلوع بلند می شد و می رفت ساختمان بورس ...

ا ... آقا اشکال ندارد ... ادامه بدهیم ؟

 

- نه آقا ... ادامه بده ... مشکل ندارد ... سهام چی خریدی حالا؟ ...

 

سهام فلان کمپانی و شرکا ...

 

- ا ... خوب پس حالا اشکال دارد ... شما اگر این را خریدی، بعد خبرش به جراید برسد قیمتش می افتد پایین، آن وقت من بدبخت می شوم ... خوب شد پس پرسیدم ... کات آقا ... کات ... دوباره از اول می رویم ...

 

ای بابا ... یعنی چی آقا .... یعنی ما سهام بخریم، بعد مثلا خبرش درز کند چه می شود؟

 

- شما تازه کاری ،تازه همین الان جلوی چشمان ما رفته ای کد گرفته ای و بعد هم سهام خریده ای ... کد من دو رقمی است ... وقتی به تو که کدت هفشده رقمی است یک چیزی می گویم باید بگویی چشم ... حتما تاثیر دارد که می گویم ... حالا فعلا مطلب را تمام کن این قدر مرا مجبور نکن آب تویش بگیرم خوبیت ندارد ... زیر آب که برای ما نگذاشته ای تو  ... لااقل بگذار این آب رویمان سر جایش بماند ... برو ... سه، دو، یک ...

برو میگویم ... ای بابا ...

 

یک روز او از زور آرامش زد به بی راهه بعد هم لج کرد گذاشت رفت ...

 

- هی ... اوهوی ... بی جنبه ... های ....

 

... او همین طور رفت و رفت و رفت تا از کادر خارج شد ...The end!

 

- ... اصلا به درک ... اصلا راحت شدیم از دستش ... اصلا بهتر ...

 

تیتراژ :

همه کاره : آرمین سنقری! *

 

پا ورقی:

* این "همه کاره" یعنی فحش خور هم، همین ایشان هستند ... به کس دیگری کاری نداشته باشید!

 

نظرات 9 + ارسال نظر
م.موید دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:59 ب.ظ

یک روز آقای او از زور آرامش زد به بلاگستان تا کمی تنوع زندگی اش بیشتر بشود. بعد از مدتی به مقادیر معتنابهی قاط زد و ننوشت... او ننوشت و ننوشت و ننوشت...وقتی هم نوشت...آی حال کردیم...آی حال کردیم!

ـ آقا اشکال نداره ادامه بدیم ؟!

دو نقطه دی!

مانا سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:39 ب.ظ http://setarehbaroon.persianblog.com

aghaye oo chizi andarune in weblog nanevisad hami behtar va sangintar bashad.bashad ta bari taala ruzie ishan jaye digar havale konadd.amin.shukhi kardam:D(shukhi kardamo albate shukhi kardama)movafagh bashi

شا لی سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:45 ب.ظ

مو فق با شی .
من یه جو را یی یکشنبه ها رو سه شنبه می فهمم
سعی میکنم ایند فعه زودتر بفهمم!!!!

جاسیگاری چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:53 ب.ظ http://www.jasigari.blogsky.com

مثل همیشه تو فوق العاده ای

سیاوشون پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.siavashoon.com/

ناز بشه این آقای همه کاره! با پاراگراف اول به شدت موافقم! به قول خودت: «بخواهیم نخواهیم همین هست که هست!»، تو هم که درست بشو نیستی! پس تعریف کنیم بهتره و سنگین‌تریم!!
(ولی خدا وکیلی با مزه بود ها! ببین چقدر تازگی‌ها داری بانمک می‌نویسی که حتی من و مهدی۲(!) هم داریم اعتراف می‌کنیم!!)

مسیح پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:37 ق.ظ http://www.aaddee.blogsky.com

سلام

ببینم آخرش یعنی خارج از کادر دیگه آرامش زور و فشاری به او وارد نمی کرد ؟؟

آقای اوی عزی ز

مرسی که اودزیلا رو دوباره برگردوندی

راستش نثر به نظر من بهتر و روانتر و چالاکتر از شعر تو مطالب طنز عمل می کنه

سربلند بمونی

مهدی پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ب.ظ http://mehdigital.persianblog.com

یه روز آقای من از زور آرامش کامنت گذاشت .

حسین جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:02 ب.ظ http://sokot.blogsky.com

آقا عالی بود
حالش را بردیم

کتکله جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:19 ق.ظ http://katakalle.com

یه شوخی بی مزه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد