حکایت

 

در استادیوم جامع بعلبک، وقتی مسابقه ای میدیدم با جماعتی افسرده و دل مرده، سر از عالم تماشاگری به عالم تماشاگر نمایی نبرده، دیدم هرچه داد می زنم و تشویق می کنم نفسم در نمی گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی کند. دریغم آمد تهییج ستوران و آینه داری در محلت کوران. ولیکن در شور و هیجان باز بود و سلسله گل زدنها دراز. در تشویق تیم سخن به جای رسانیده که گفتم :

 

بگذار تا بگریند چون ابر در بهاران

چون تیم ما زده گل، صد مرحبا به یاران!

 

هر کو دهد زیادی، شعار  قاطی-پاتی

ما را دونده بیند سویش سماورآران!

 

چندت کنم حکایت، شرح اینقدر کفایت

باقی نمی توان گفت، فحش است صد هزاران!

 

من فاقد اخبار از شراب این شعار مست و فضاله قدح در دست که رونده ای بر کنار سکو گذر کرد و دور آخر در گوش وی اثر کرد. نعره ای زد که دیگران به موافقت با وی در خروش آمدند و خامان استدیوم به جوش، گفت: چی گفتی داش؟ ... شعار-معار می دادی؟ ... کدوم ور رو تشفیق می کردی؟ ... ها؟ گفتم:ای سبحان الله، دوران با خبر [هزار ماشاالله] در حضور و نزدیکان بی بصر دور، احتمالا سکو را اشتباه آمده ام! و پیش از آنکه او گریبان من گیرد، من راه فرار پیش گرفتم که بیش از آن ایستادن جایز نبود!

 

چو جنگ آوری با کسی بر ستیز

که از وی گزیرت بود یا گریز!

 

***

 

فهم سخن چون نکند مستمع

یا که شعارت نشود استماع 

 

دور و برت را بنگر خوب خوب

بلکه گرفتی عوضی اجتماع!

نظرات 12 + ارسال نظر
مهدی جمعه 12 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:36 ب.ظ http://mehdigital.persianblog.com

سلام

میلاد خودمون داداش میثم مخ۵ شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:44 ق.ظ

به بابا چه عجب وبلاگت باز شد ...۳ ساعت طول میکشه باز شه.....تو هم گیر دادی به این حکایتا..بابا اهنگ بزار ملت حال کنن.............یه فلاکس چایی چیزی ابی چیزی بزار تو وبلاگت ملت تو تابستون حالی ببرن.

دوس جون شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:13 ق.ظ http://limo0o.persianblog.com

مثل همیشه خیلی شیرین گفتی.
---------------------------------------
رونده باشد چو خر٬ قرمز چراغ خطر!٬
آماده سمع و بصر٬ مشتش بزن تو بر سر!
آنا فراری بشو٬ زینسان ندش اطلاع!
--------------------------------------
یک تک بیتی دیگه!...چه کنیم.

حسین شنبه 13 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:53 ب.ظ http://sokot.blogsky.com

بابا آرمین جان مواظب باش . این بار جستی دفعه بد میگیرنت تا .

آقا مثل همیشه عالی بود .

حسام دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:07 ق.ظ http://adyobody.persianblog.com

سلام.آرمین نور بالا می زنی.چیه از زندگی می خوای استعفا بدی .ای داد بیداد .چو رفت آهویی در طویله خران-نماندش به جز پشم و پیلی هیچ نهان.یا حق

میثم باقالی عقلی دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 02:56 ق.ظ

اخه باقالی ! چی؟ نوشته های باقالیتو نخوندم .
این میلاد باقالی رفت توی وبلاگت گفتیم یه نظری بدیم بلکه ادم شی. راستی قابل توجه خوانندگان وبلاگ این با قالی !
این ادم باقالی که از ندادن حق االتحریر ناله میکند خودش الان یک ماه است پول این جانب را بالا کشیده است.
خواهشا به حرفهای این باقالی گوش ندهید.
راستی اون ریش بسیجیت هم بزن برادر...
مفت خور اینترنت مفتکی مجله را هم استاد کردی کوفتت بشه .
دیگه بسته برو باقالی.... :)

میلاد خودمون چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:06 ق.ظ

ارمین سلام بابا اینا چیه بسیجی دلاور بابا جان من یه چایی بزار بره جاده ملت حال بیان................میثم میگه ریشهای بسیجیت هم بزن برادر.........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!.........................

دیاکو پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:32 ق.ظ http://kolbe67.persianblog.com

یکی به من یه فرهنگ لغت بده پلیز!!!!

[ بدون نام ] جمعه 19 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:25 ق.ظ

ارمین بابا چیزی بگو حرفی بزن .برادر ساعت ۱:۱۹ دقیقه اومدم کامنت میزارم واقعا من بیکارم نه.......!!!!!!!!!بای

میلاد.ع جمعه 19 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:05 ق.ظ http://musicsdownload.persianblog.com

این بالایی منم ها .اخه من دیوونه ام اومدم اینجا کامنت میذارم زده به سرم.ارمین راستی چه طوری از گیمیل ایمیل گرفتی من نتونستم میثم هم نتونست جون من بنویس تو وبلاگ یا کامنتای خودت چه طوری گرفتی .ای بابا بنویسعزیز دل

میلاد چهارشنبه 24 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:07 ق.ظ

ارمین کجایی برادر ...میلاد

کتکله جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:19 ق.ظ http://katakalle.com

یه شوخی بی مزه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد