حکایت
سرمایه داری را هزار میلیارد خسارت افتاد. پسر را گفت: نباید که این سخن با کسی در میان نهی. گفت: ای پدر! فرمان تراست، نگویم ولیک خواهم مرا بر فایده این مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست؟ گفت: تا مصیبت سه نشود؛ یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه و آخری افت بیشتر قیمت سهام به علت پخش شایعه و کلام!
مگوی اندُه خویش با دشمنان
که لاحول گویند شادی کنان!
سلام
کم کم داری می شی تاجر الشعرا ها !!!
خیلی خوب
خیلی قشنگ
سربلند بمونی
اسمم را نوشتم که بفهمی اومدم
حالا که دیگه ما فهمیدیم! لو دادی بابا!!
منم کم کم داره باورم میشه !
انگار راسی راسی از هر دری به خدا راهی هست ...
مگه این سرمایه داری که تو کار سهامه ؛ پسرم داره ...
موفق باشی
و دیگی فاش نکردن آدس وبلاگ در میان دوست و آشنا (علی الخصوص دوستان دانشگاهی) برای آزادی بیان!!!:))
یه شوخی بی مزه!!!