از خصوصیات شعرا، یکی این است که بی کار که بشوند می نشینند یک نفر را هجو می کنند. ما هم که خوب در جریان هستید ، یک چند مدتی است که هم بی کار شده ایم و هم شاعر ،بنابراین دیدیم چه کاری بهتر از اینکه از قدما و پیشینیان پیروی بکنیم و بنشینیم گیر بدهیم و یکی را هجو کنیم.
قربانی(!) را بچه های دانشگاه احتمالا بشناسند. البته چون خودش اجازه نداده اسمش را نمی آورم و بنابراین بقیه باید در کفش بمانند. البته هدف فقط ارائه یک اثر هنری ماندگار است و لاغیر وگرنه به من چه که مهدی فرج اللهی چه شکلی است و چه کار می کند!
جهیده برون از بغل گوشها
سر و صورتش مملو از جوشها
دوتا چشم دارد یکی این هوا
ولیکن خمار و چو مدهوشها
دماغش دراز و نوکش تیز تیز
به مانند منقار شه قوشها
شنیدم شده در مجامع رئیس
بلاشک به تزویر و پاپوشها
سراییده شاید دو تا شعر مفت
سه تا بیت و هم صد غلط توشها
بپوشد جلیقه ، کراوات روش*
خیالش شده جز خوش پوشها
خطر گفته از بیخ گوشش روم
ولیکن گرفته به آن گوشها!
( دوتا گوش دارد ، دوتا قافیه
فدای سرش کل مخدوشها! )
به در گاه یزدان کند آرزو
که شاید رود بر سر دوشها!**
( هنر بنده دارم ، زبان پارسیست
نمانده به جز قافیه : موشها
فعولُ فعولُ فعولُ فعول
که قافیه گشته فرا موشها! )
....
خداوند از سر تقصیراتش بگذرد!
* ما قدیم ها ، زمان جوانی هایمان که خوش تیپ میکردیم ، کروات را زیر جلیقه می پوشیدیم!
** و البته شاید فقط آرزو هم نکند و گاهی به اقدامات عملی هم دست بزند! ... اصلا به من چه .... هر کاری می خواهد بکند بکند!
آرمین جان سلام. اظهار نظر در مورد شعرت، بماند برای سر فرصت. اما یک حرفی هست که باید بدانی تا به اشتباه نیافتی. برخلاف نشریات چاپی که سردبیرها باید به نامههای رسیدهی خوانندههایشان اهمیت زیادی بدهند، اینجا، توی نت، بهخصوص توی دنیای وبلاگها و نشریات الکترونیک، کامنتها(یعنی آنچه که بعضی از بازدیدکنندهها توی بخش نظرخواهی مینویسند) معمولا چیزهای خیلی با ارزشی نیستند. اینها اکثرا خیلی سرسری و بدون دقت نوشته میشوند و بیشتر برای رد و بدل کردن تعارف یا اعلام حضور هستند و نه بیشتر. این را گفتم به خاطر اینکه میدانم بعضی وقتها بخش نظرخواهیهای نوشتههایت را، هم توی اینجا و به خصوص توی کاپوچینو، بیخود و بیجهت جدی میگیری. چهار تا اظهار نظر گذری و از سر شکم(مثل چیزهایی که توی نظرخواهی مطلبت در کاپوچینو برایت نوشتهاند)، ارزش جدی گرفتن ندارند. خلاصه اینکه کار خودت را بکن که کارت درست است! شک نکن!
من نفهمیدم .... الان همین را جدی بگیرم یا نه؟ .... دچار تناقض شدم ... ای بابا .....! .... آی ... وای ....
سلام.نوشته هات خیلی خوبه سعی کن همینجوری ادامه بدی
:))حیف این استعدادها نیست؟!می گم کاملش کن یه دیوانی چیزی بدین بیرون!من خودم مسئول فروش می شم!
سلام
من یه پیشنهاد دارم ؛
بیا کامنتا رو یکی در میون جدی بگیر
مثلا فردها رو جدی نگیر و زوجارو جدی بگیر
این طوری اون کامنتای اول و سوم و این پنجمی بی ارزش می شن و می مونه کامنت خودت و بی ستون
پس بشتاب واسه بیرون دادن دیوان !!!
البته برای شروع کار یه دیوم بدی بیرون کافیه
خوب حالا که کامنت منم شد جزو فردها پس باید بگم که شعرت واقعا عالی بود !!!( شوخی )
سربلند بمونی و ایرونی
به آقای سنقر! میبینیم که شعر فرمودهاید! میفرماییمتان! به نضر میاد ارزش کل را دارا هستید!// رفیق اگه تو مسئول سایت گلآقایی که بد نمیشد اسم وبلاگ ما رو هم تو اون لیست میذاشتی اون موقع .. اگر هم نیستی که دم حمید پورنصیر گرم!
عزیزم! بخشی از حرفهای سیاوش را تایید میکنم. جز آخرش ... شعرت را سر فرصت میخوانم.
سلام
خوبید؟
وب بلاگ خوبی دارید...
ممنونم که اومدید پیشم...ازم اونورا بیایید خوشحال میشم...
شاد و پیروز... در پناه حق باشید...
سلام.
پس به جز مارمولک کشی کارای دیگه هم بلدید؟!
خوبم بلدید!
شاد باشید.
این اقا مهدی عجب سوژهای!!!!!!!
بابا شاعر .استعداد.خدایش حیف تو نیست که وقت خودت با هجو مهدی فرج الهی تلف کنی.عوض این کارها بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین که خانه مان از پای بست ویران است امیدوارم منظورم فهمیده باشی.یا حق
همش تقصیر VHDL بود به خدا . تو سالم بودی
در ضمن http://shahram1353.persianblog.com
update شد
vaghean dastet dard nakone az babate oon maghale raje be muppet ha . man ta vaghty ke dashtam taraneie mahna mahna ro download mikardam bishtar az 10 bar oono az rooie site ayene goosh kardam omidvaram dar hameie zamine haie zendegi movafagh bashi
ما تا حالا فکر میکردیم خلق الله میروند زیر دوش. این مهدی فرج اللهی عجب موجود خارق العاده ایست!
یه شوخی بی مزه!!!
همیشه همه کاراتو می خونم.نظر می دم یا نمی دم مهم نیست اما دیگه اینجا نتونستم تحمل کنم.چون نسبت به فامیل حساسم.چون آقای مهدی فرج اللهی را دیدم می تونم بگم انصافآ خوب توصیف کردی.ولی چون یک رگ جوشقانی داره نمی تونم تحمل کنم.
آرمین جان منتظر کارهای بعدیتم.