باب اول در سیرت پادشاهان

حکایت

شیادی صورت  همی تراشید ، یعنی از حزب اینم ، کروات همی انداخت که از حزب آنم و مقاله ای در اینترنت نمود که فراجناحیم و از هر دو حزب گریزانم و پیش ملک برد . نعمت بسیارش فرمود و اکرام کرد تا یکی از ندیمان حضرت پادشاه که در آن سال از سفر دریا آمده بود گفت : من اورا در قبرس دیدم که با استکبار مذاکره می کرد ، معلوم شد این وری نیست و دیگری گفتا در جریده زنجیره ای عکس او با استکبار دیده ام که معانقة می کرد پس بدانستند که آن وری هم نیست و مقالة اش را نیز در سایت فلان دات کام در یافتند که از وی نبود . ملک فرمود تا بزنندش و نفی کنند تا چندین دروغ در هم چرا گفت . گفت : ای خداوند روی زمین یک سخنت دیگر در خدمت بگویم اگر راست نباشد به هر عقوبت که فرمایی سزاوارم . گفت : بگو تا آن چیست . گفت :

 

دبیری ز حزبی چو ماست آورد             دو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ

گر از بنده لغوی شنیدی مرنج             جهان دیده بسیار گوید دروغ !

 

ملک را خنده گرفت و گفت : از این راست تر تا عمر او بوده باشد نگفته است . فرمود تا آنچه ماول اوست مهیا دارند و به خوشی برود !

 

 

حکایت

درویشی مستجاب الدعوه در بلاد ری پدید آمد ملک وقت را خبر کردند ، بخواندش و گفت : دعای خیری بهر مملکت کن . گفت : [...] گفت : [...] گفت : [...]!

 

[...................................]آزار            [.............................]بازار

[...........................]جهانداری            [...................]مردم آزاری

 

(زیر نویس :اگر درباره این حکایت فکر بد بکنید بنده مسئول آن نخواهم بود!)

نظرات 12 + ارسال نظر
پیر مغان بلاگ اسکای جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:45 ب.ظ http://sima-system.blogsky.com

سلام
وب لاگ جالبی داری
جالب بود
موفق باشی
به منم سربزن
یا علی

مسیح جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:32 ب.ظ http://aaddee.blogsky.com

سلام دوست عزیز

واقعا عالی بود .

موفق باشی .

آرمین شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:01 ب.ظ http://mr-he.blogsky.com

آزمایش می شود...یک ... دو ... سه ...ا...خوب پس صدا می آید...
آها...پس اینطور!

سیاوشون یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:36 ق.ظ http://siavashoon.blogspot.com

صدا که میاد ، حکایتت هم که باحال بود ، امتحانا هم که تموم شد ، منم که دارم اینجا نظر میدم ، دیگه چی می خوای ؟

جلال یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:37 ق.ظ http://joonomi.persianblog.com

سلام آرمین جان! متن دومت بسیار شفاف و گویا و واضح بود...همیشه همین طور بنویس که ما عذاب نکشیم!!!

حسین‌نژاد سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام.

پیچک چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:06 ق.ظ http://peechak.blogsky.com

هــــــــــــــــــــــــــــــــا موضوع چیه
اینجاهم سانسور می کنی
ای والله

حامد چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:07 ق.ظ http://sazhayeghorbat.persianblog.com

سلام آرمین جون
شرمنده داداش چنته داری؟
نداری لوله باز کن صاف بده
:)

عمو رضا چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:11 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

سلام آرمین
جدی می گم : در این قالب خیلی خوب می نویسی از دیگر نوشته‌هایت قوی تر است.

خاکستر چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:25 ب.ظ http://khakestar.blogsky.com

سلام آرمین باهات کاری ندارم.خداحافظ

عسل چهارشنبه 11 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 06:12 ب.ظ http://ghamaz.persianblog.com

فعلا می گم خیلی قشنگ و جالب می نویسید اما بعدا نظرات سازنده تری خواهم داد.

کتکله جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:23 ق.ظ http://katakalle.com

یه شوخی بی مزه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد