فصل امتحانات

از قدیم گفته اند یا خربوزه(وبلاگ) نخور (ننویس) یا وقتی خوردی(نوشتی) پای لرزش هم بنشین....
حالا (به قول عمران صلاحی) حکایت ماست...

اصلا می دانید چیه... من قرار نیست به روزمرگی بیفتم و چرندیات صادر کنم فقط می خواهم کار فرهنگی کنم و داستان بنویسم بنابراین خیلی طبیعی که دیر به دیر به روزکنم ...  پای  لرزش  هم می نشینم همین که هست.... این قدر هم از من ایراد نگیرید که مخاطب می پره میره...مخاطبی که  بپربپر بکند کلاغ است مخاطب نیست!

(حالا ربط این بیانات گهر بار مرا خواستید با تیتراژ این اثر پیدا کنید نخواستید هم نکنید...! )
نظرات 4 + ارسال نظر
عمو رضا جمعه 23 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:06 ب.ظ http://amooreza.blogsky.com

چرا فکر می کنی نوشتن تو برای کسی مهم است ؟
تعجب می کنم چرا زمان وپول صرف کرده‌ای واین پست آخر راگذاشته‌ای؟!

بابک جمعه 23 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 05:45 ب.ظ http://clippit.blogspot.com

آرمین جان سلام!
از امتحان نگو که دیگه حالم بهم میخوره!!!

دانیال شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:05 ب.ظ http://57.blogsky.com

سلام
دوست عزیز صادق بودن خیلی خوب است .ولی ما هم برای خودمان یک دیالوگ داریم .یک فرهنگ و هر کسی آزاد است که هر چه دلش خواست بنویسد.ولی دوست عزیز جوری بنویسیم که هیچوقت شرمنده نشیم .مرا هم قابل بدان و در لیست دوستان خودت قرار بده
موفق باشی

کتکله جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:24 ق.ظ http://katakalle.com

یه شوخی بی مزه!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد